معنی نویسنده ایتالیایی

حل جدول

نویسنده ایتالیایی

بوکاچیو، پیراندلو، دانته

فو


نویسنده تاثیرگذار ایتالیایی

داریو فو


نویسنده مشهور ایتالیایی

بوکاچیو


نویسنده و شاعر نامدار ایتالیایی

دانته، چزاره پاوزه


نویسنده ایتالیایی رمان دو زن

آلبرتو موراویا


نویسنده

اهل قلم

صاحب‌قلم

ناثر، نگارنده، کاتب، راقم

محرر
نویسنده به کسی گفته می‌شود که به نوشتن می‌پردازد. واژهٔ نگارنده نیز گاه هم‌معنی با نویسنده به کار می‌رود.
امروزه این لفظ عمومیت یافته و علاوه بر داستان نویسان به افرادی که در زمینه‌های دیگر نیز می‌نویسند اطلاق می‌شود. مانند نویسندگان نمایش‌نامه که به آن‌ها نمایش‌نامه‌نویس یا تئاتر نویس یا نویسندهٔ متن فیلم که به آن‌ها فیلم‌نامه‌نویس می‌گویند.

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

ایتالیایی

(صفت) منسوب به ایتالیا. از مردم ایتالیا اهل ایتالیا، آنچه در ایتالیا ساخته و تهیه شود.

فارسی به آلمانی

ایتالیایی

Italiener (m), Italienisch

لغت نامه دهخدا

نویسنده

نویسنده. [ن ِ س َ دَ / دِ] (نف) آنکه نوشتن تواند. (یادداشت مؤلف). که سواد نوشتن دارد:
سدیگر هر آن کس که داننده بود
نویسنده و چیزخواننده بود.
فردوسی.
نویسنده را دست گویا بود
گل دانش از دلش بویا بود.
اسدی.
|| منشی. مترسل. دبیر. (یادداشت مؤلف). که پیشه ٔ او ترسل و انشاء مکاتیب است:
نویسنده ای خواست از بارگاه
به قیصر یکی نامه فرمود شاه.
فردوسی.
سوم روز بزم روان ساختند
نویسنده را پیش بنشاختند.
فردوسی.
نویسنده را پیش بنشاندند
ز هر در فراوان سخن راندند.
فردوسی.
احتیاط باید کرد نویسندگان را در هر چه نویسند که از گفتار باز توان ایستاد و... (تاریخ بیهقی ص 686). || نگارنده. که نوشته و کتابت کرده است. که چیزی را نوشته است. مؤلف. کاتب. راقم: مبارک باد بر نویسنده و خواننده. (نوروزنامه).
چه دانند مردم که در جامه کیست
نویسنده داند که در نامه چیست.
سعدی.
|| روزنامه نگار. جریده نگار. که به شغل نویسندگی پردازد. که کارش نگارش مقاله و داستان در جراید و مجلات است. || محاسب. (ناظم الاطباء).

تعبیر خواب

نویسنده

اگر چیزی نوشت و نویسنده بود، دلیل که به حیله مال از مردم بستاند. - حضرت دانیال

سخن بزرگان

مثل ایتالیایی

دو نوع زن وجود دارد؛ با یکی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر.

کسی که در حضورت از تو می ترسد، در غیابت از تو متنفر است.

موفقیت برای اشخاص کم ظرفیت مقدمه ی گستاخی است.

دختر عاقل، جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمند ترجیح می دهد.

انسان نمیتواند خرد یا تجربهاش را برای وارثان به جا گذارد.

معنی همه چیز دانستن، هیچ ندانستن است.

پنجاه دوست دارید؟ این کافی نیست، یک دشمن دارید؟ بسیار زیاد است.

همه ی آرزوها، دم مرگ زنده میشوند.

معادل ابجد

نویسنده ایتالیایی

658

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری